Tuesday, September 29, 2009

منطقه انفجار بمبهای هستهای به پنج قسمت تقسیم میشود






























منطقه انفجار بمبهای هستهای به پنج قسمت تقسیم میشود:۱- منطقه تبخیر ۲- منطقه تخریب کلی ۳- منطقه آسیب شدید گرمایی ۴- منطقه آسیب شدید


انفجاری ۵- منطقه آسیب شدید باد و آتش. در منطقه تبخیر درجه حرارتی معادل سیصد میلیون درجه سانتیگراد بوجود میآید و هر چیزی، از فلز گرفته تا انسان و حیوان، در این درجه حرارت آتش نمیگیرد بلکه بخار میشود

آثار زیانبار این انفجار حتی تا شعاع پنجاه کیلومتری وجود دارد و موج انفجار آن که حامل انرژی زیادی است میتواند میلیونها دلار تجهیزات الکترونیکی پیشرفته نظیر ماهوارهها و یا سیستمهای مخابراتی را به مشتی آهن پاره تبدیل کند و همه آنها را از کار بیندازد.

اینها همه آثار ظاهری و فوری بمبهای هستهای است . پس از انفجار تا سالهای طولانی تشعشعات زیانبار رادیواکتیو مانع ادامه حیات موجودات زنده در محلهای نزدیک به انفجار میشود
وسائل حمل و استفاده از سلاحهای هستهای:موشک بالیستیک موشک کروز بمبافکن استراتژیک زیردریایی هستهای توپ هستهای
فهرست سلاحهای هستهای:بمب اتمی بمب هیدروژنی بمب هستهای ب۶۱-۱۱ بمب نوترونی بمب کثیف

پرتو رادیو اکتیو از پرتوهای آلفا، بتا، گاما و تابش نوترونی تشکیل شدهاست. نوع آلفای آن بسیار خطرناک است ولی توان نفوذ اندکی دارد. این پرتو در بافت زنده تنها کمتر از ۱۰۰ میکرون نفوذ میکند اما برای آن ویرانگر است. پرتوی گاما از دیوار و سنگ نیز عبور میکند.هر ۹ میلیمتر سرب یا هر ۲۵ متر هوا شدت تابش
ن را نصف میکند. این پرتو نیز با توجه به فرکانس بسیار بالا، انرژی زیادی دارد که اگر به بدن انسان برخورد کند از ساختار سلولی آن عبور کرده و در مسیر حرکت خود باعث تخریب ماده دزوکسی ریبو نوکلوئیک اسید یا همان DNA شده و سرانجام زمینه را برای پیدایش انواع سرطانها، سندرمها ونقایص غیر قابل درمان دیگر فراهم میکند وحتی این نقایص به نسلهای آینده نیز منتقل خواهد شد. برای جلوگیری از نفوذ تابش گامابه حدود ۱۰ سانتیمتر دیوارهٔ سربی نیاز است
تصوير اولين آزمايش اتمي در ترينيتي ايالت نيومكزيكو

این اشعه مانند امواج رادیویی دارای برد بسیار زیادی میباشند
قدرت نفوذ و تخریب این اشعه بسیارزیاد است
یك لایه ۱۵سانتیمتری بتن یا یك لایه ۲۰ سانتیمتری خاك فقط نیمی از این اشعه را میگیرد و همان نیمی دیگر اثرات زیانبار خود را بر جای میگذارد
وترون
نوترون نیز مانند گاما هم بسیار زیانبار است هم دارای برد بسیار زیادی میباشند و قدرت نفوذ و تخریب بسیار زیادی دارد با این تفاوت كه نوترون ذره است و گاما اشعه

جنگافزار هستهای سلاحهائی هستند که در آنها از انرژی حاصل از شکافت یا همجوشی هستهای برای تخریب و کشتار استفاده میشود.

این سلاحها در جنگ در طول تاریخ تنها ۲ بار توسط آمریکا مورد استفاده قرار گرفت

تاسيسات هسته اي بوشهر

فرآيند عملياتي نيروگاه اتمي بوشهر
تاسيسات هسته اي ucf اصفهان

تاسيسات هسته اي اراك
تاسيسات و محصولات هسته اي تهران

Student Protest az Sharif and Azad University 29 sep تظاهرات دانشگاه شریف و آزاد ۷ مهر

































Student Protest at Tehran University 28 sep, تظاهرات دانشگاه تهران ۶ مهر















Monday, September 21, 2009

مکالمات بیسیم سپاه خیابان کریمخان زند - بلوار کشاورز - دانشگاه تهران

مصاحبه با راننده ای که جوانی زخمي را از دست ماموران مزدور حكومتي, درراهپيمايي عظيم مردم در 27 شهريور نجات داده است














خبرنگار: روز جمعه مصادف با راهپيمايي بزرگ مردم عليه دولت كودتا ساعت 11:45 هنگامی که با تاکسی از امیرآباد شمالی به سمت انقلاب مي رفتم؛ راننده تاکسی از نجات یکی از زخمی شدگان معترض از دست ماموران صحبت کرد .
راننده خودش را رضا و 42 ساله معرفی كرد وگفت :حدودا ساعت 10:35 دقیقه بود که در نزديکی خیابان ایتالیا جوانی را دیدم که با وحشت بسيار زیاد و به سرعت در حال فرار بود.تقریبا 22 ساله به نظر می رسید ؛ سر و صورتش خوني بود و با پارچه اي که در دست داست سعی مي کرد جلوی خونریزی بيشتر را بگیرد.
جوان زخمی خود را جلوي ماشین من انداخت و خواهش کرد که او را سوار کنم تا از دست ماموران فرار کند.
من نیز او را به سرعت سوار کرده و از محل دور شدم ؛ همين که ما حرکت کردیم از کوچه پس کوچه های اطرافمان دو مامور انتظامی باتوم به دست بیرون دويدند ، جوان که به شدت ترسیده بود در صندلي عقب دراز کشید و خود را مخفي کرد.
تا بالاخره از محل دور شدیم.
از جوان ماجرای زخمی شدنش را پرسيدم، او گفت اسمش "علیرضا"و اهل بوشهر است
دانشجواست و براي شرکت در تظاهرات ضد دولتي به میدان انقلاب رفته است .
در حین رفتن به میدان ولیعصر در نزدیکی درب شرقی دانشگاه تهران به تعداد زیادي از ماشین های انتظامی برخورد مي کند و سعي می کند تا از آنها عکس بگیرد.
یکی از ماموران که او را در حین عکاسی دیده بود بدون اينکه وی بفهد به او حمله کرده و با باتوم چند ضربه به کتف و شانه هایش زده ,در اين هنگام یکي دیگر از ماموران یک ضربه به سر وی زده که باعث شکسته شدن فرق سرش و خونریزی شديد وی گشته بود. با این حال آنها قصد بازداشت وي را نیز داشته بودند.
جوان که به شدت ترسیده بوده با سری زخمی و خون آلود پا به فرار می گذارد و دو مامور باتوم به دست به دنبال وی کوچه های اطراف را زیر پا مي گذارند..............
جوان زخمي سرانجام پس از چند دقیقه فرار با سوار شدن به تاکسی مورد نظر از مهلکه جان سالم به درد می برد.
به گفته راننده جوان زخمی حتی به بیمارستانها هم اعتماد نداشت و مانع از انتقالش به بيمارستان شریعتی شده است. او عقیده داشته ماموران حکومت در بیمارستان ها به دنبال زخمی های احتمالی حوادث می گردند .او ترجیح می داده است که توسط هم اتاقی هایش در خوابگاه کوی درمان شود تا به دست ماموران بيفتد وبه شكنجه گاهها ي مخوف منتقل شود .

طول باتوم ها براي شكافتن فرق سر جوانانِ آزاده هر بار بلند تر ميشوند ( گزارش تكميلي از تظاهرات در روز قدس در اصفهان )















يك شاهد عيني :
در اصفهان ,تا قبل از ساعت 10 صبح كه تظاهرات اعتراضي و ضد حكومتي مردم در حال شكل گيري بود گروهي از افراد وابسته به حكومت در حال راهپيمايي بودند ولي هنگامي كه يك گروه حدود 20 نفره از جوانان از سمت چهار باغ وارد شدند شكل و نوع جمعيت در ظرف 10 دقيقه تغيير كرد و افراد زيادي با آنها هم صدا شدند :
آنها شعار مي دادند :
نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران
يا حجت ابن الحسن ريشه ظلم را بكن
مرگ بر استبداد
و تعداد ي هم در مقابل مرگ بر اسرائيل شعار مرگ بر روسيه دادند.
روز جمعه در مناطق مختلف تجمعات اعتراضي و درگيري وجود داشت . در منطقه باغ غدير حدود 15 نفر از جوانان با نيروهاي انتظامي درگير شدند و يك نفر به شدت مجروح شد. شخصي با نام آرش نيز به بيمارستاني در خيابان بزرگمهر منتقل شد.
همچنين در خيابان حسين آباد اصفهان خياباني كه طاهري امام جمعه سابق اصفهان زندگي مي كند تدابير امنيتي شديدي برقرار بود و رفت و آمد مردم كمتر ديده مي شد. .در حوالي دروازه شيراز و چهار باغ بالا, من 4 نفر را ديدم كه دستگير شدند . نيروهاي انتظامي يقه يك پسر جوان را از پشت ميكشيدند , طوري كه داشت خفه ميشد ,رنگش كبود كبود شده بود وتقلا ميكرد خودش را ازدست مزدوران نجات دهد, آخرش مردم به كمك او آمدند واورا از خفگي نجات دادند تعداد لباس شخصي ها خيلي زياد بود , طوري كه به محض ا ينكه دوربين را درمياورديم كه عكسي يافيلمي از اين صحنه ها بگيريم يك دفعه يك دستي روي آن ميامد و شروع به ضرب و شتم ميكردند . امايك نكته جديد اين دوردراصفهان ديدم كه برايم عجيب بود وآن هم اين بود كه مزدوران حكومتي هر بار براي سركوب تظاهرات 10 سانتي متر باتوم خود را بلند ميكنند . اولين باتومي كه در تظاهراتهاي قبلي به سرم خورده بود فكرنميكنم طولش از 50-60 سانتي متربيشتربود ولي اين بار كوتاهترين باتوم 130سانت بود, به خدا بيشتر شبيه چوب بيسبال بود . به جاي توب سر جوانان را هدف ميگرفت و فرق آنها را ميشكافت . درضمن در ابتدا خيلي برايم سوال انگيزبود كه چرا مزدوران در اين گرما كت پوشيده و يقه هايشان را بالا داده اند , بعد فهميدم كه دارند با بي سيم با حاجي هاشون حرف ميزنند .
به نظرم مردم اصفها ن درروز قدس خيلي خوب توي دهن احمدي نژاد ودولت كودتا زدند . ونشان دادند كه شكنجه , تجاوز ديگر اثرندارد .

گزارشی از بازداشتگاه‌های غيرقانونی اطلاعات موازی
















کميته گزارشگران حقوق بشر : اطلاعات موازی به آن دسته از گروه‌ها و سازمان‌های اطلاق مي‌شود که به موازات وزارت اطلاعات در زمينه‌های امنيتی پروژه‌هايی را عليه فعالان سياسی و امنيتی طراحی و اجرا مي‌نمايند. اساس وجود و نيز عملکرد اين سازمان‌ها برخلاف قانون فعلی ايران ارزيابی مي‌شود. اطلاعات موازی برای دستيابی به اهداف خود اقدام به ايجاد بازداشت‌گاه‌های غيرقانونی نموده که تحت نظارت سازمان زندان‌ها قرار نداشته و بدين لحاظ نيز اعمال انجام شده در آنان عمدتاً همراه با نقض متعدد موارد قانونی حقوق متهمان و بعضاً اعمال شکنجه‌های روحی و فيزيکی است. گزارش ذيل به تعدادی از مهم‌ترين بازداشت‌گاه‌های اطلاعات موازی و شرح رفتارهای صورت گرفته در آن‌ها مي‌پردازد. در بخش‌هايی از متن از توضيحات امير فرشاد ابراهيمي، دبير سياسی اسبق انصار حزب‌الله و فعال فعلی حقوق بشر استفاده شده است. بازداشتگاه کهريزک
سوله کهريزک يا کمپ کهريزک بازداشتگاهی در شهر سنگ از توابع شهرری استان تهران است که پس از تٱسيس طی چندين سال در عمليات‌های مختلف از جمله تخريب محله ,خاک سفيد, و سپس به طور گسترده در طرح موسوم به ارتقای امنيت اجتماعی و سرکوب معترضان به انتخابات مورد استفاده قرار گرفت. بنابر گزارش‌ها در اين بازداشت
گاه عده
ای از افراد بازداشتی مورد تجاوز قرار گرفتند وعده‌ای به دليل ضرب و شتم شديد و عدم مراقبت پزشکی در آن جان باختند. در ۶ مرداد ۱۳۸۸ پس از آنکه مرگ محسن روح الامينی فرزند يکی از مقامات حکومتی به انتقادات گسترده انجاميد، آيت‌الله خامنه‌ای به دليل آنچه که , نداشتن استانداردهای لازم برای نگهداری زندانيان , ناميد دستور تعطيلی آن را صادر نمود. هر چند دستگيرشدگان اعلام کردند که اين بازداشتگاه تا روزها پس از اين دستور همچنان مورد استفاده بوده ‌است.

کميته گزارشگران حقوق بشر در مرداد ماه سال 86 مجموعه‌های گزارش‌های تکان دهنده ای را از برخوردهای صورت گرفته با متهمين طرح امنيت اجتماعی منتشر نمود که در آن به سوله‌ی کهريزک به عنوان محل نگهداری متهمان و برخورد انجام شده در آن اشاره نمود. نيز مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران طی گزارش‌هايی به اين رفتارها پرداخت. بنابر گزارش‌ها سوله کهريزک در اين زمان فاقد آب، تهويه، وسايل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافي، سرويس بهداشتی قابل استفاده و حمام بوده ‌است. کمپ کهريزک تا سه ماه آب لوله کشی نداشت و زندانيان تا سه ماه حق نداشتند برای دستشويی از آب استفاده کنند. آب فقط به شرط کتک و کابل خوردن به آنها داده مي‌شد. تا يک ماه اول آب را از گالن‌های گازوئيل مي‌خوردند که موجب تهوع و استفراغ مي‌شد. در دو ماه اول، هر زندانی مي‌توانست فقط در ساعتهای ۱۰ صبح و ۱۰ شب ۳ دقيقه از دستشويی استفاده کند و به شرط کتک خوردن و سينه خيز رفتن و پارس کردن مثل سگ، از اب استفاده کند. البته در ۲۰ روز اول در را باز نمي‌کردند و بازداشتي‌ها مجبور بودند همانجا که زندگی مي‌کنند جلوی هم ادرار و مدفوع کنند، بعد از ۲۰ روز که در را باز کردند کف سوله را با آب فشار قوی شستند.

غذا دو وعده در ساعت ۱۶:۳۰ و ۲۱:۳۰ ميان زندانيان پرتاب مي‌شد که شامل يک چهارم نان لواش و يک سيب زمينی بسيار کوچک (تقريبا ۵۰ گرمی برای هر نفر) بود. گاهی افرادی که ضعيفتر بودند و تاکنون اين مکانها را نديده بودند را وادار مي‌کردند برای دريافت غذا چهار دست و پا مثل سگ پارس کنند و سيب زمينی را با دندان از روی زمين بردارند. در اثر سوءتغديه به زودی زندانيان چنان وضعی پيدا کردند که با هر ضرب و شتم کوچکی بيهوش مي‌شدند و بيشترشان يک سوم تا نصف وزن خود را از دست دادند. زندانيان کهريزک که اکنون به زندانهای ديگر منتقل شده‌اند هنوز به شرايط عادی برنگشته‌اند و به انواع بيماريهای گوارشی مبتلا هستند. در کهريزک کمتر از نيم متر جا برای هر کسی بود و زندانيان گاهی مجبور بودند نوبتی بخوابند.

ضرب و شتم زندانيان با باتوم، کابل ، سيم‌های برق بافته شده و شوک الکتريکی انجام مي‌شد. دست و پای آنها را به صورت کمانی و قپانی مي‌بستند و کتک مي‌زدند. گاهی هم با دست و پای بسته آنها را تاب داده و پرت مي‌کردند. گاهی هم دستها و پاهای زندانيان را به همديگر مي‌بستند. گاهی کف پای زندانيان را مي‌زدند و سپس مجبورشان مي‌کردند روی پاهای ملتهب خود راه بروند. گاهی برای تحقير و وحشت ، عورت آنها را جلوی ديگر زندانيان نشان داده و با باتوم و شيشه به آنها تجاوز مي‌کردند و در صورتی که زندانی ميپذيرفت تا فحشهای بسيار رکيکی به خود دهد، شکنجه متوقف مي‌شد.

پس از آن در خرداد ماه امسال گزارش‌هايی از انتقال بازداشت‌شدگان اعتراضات پس از انتخابات علي‌الخصوص روز 18 تير به اين مکان، شکنجه فيزيکی و تجاوز به تعدادی از آن‌ها منتشر شد. يکی از آزاد شدگان در توصيف از وضعيت کهريزک در اين دوره مي‌گويد: يکی از بازداشتي‌ها در اثر برخورد باتوم به سرش، کم کم بينايی خود را از دست داد؛ ولی با وجود اطلاع شکنجه‌گران کهريزک از وضعيت وي، او را از اين محل غير بهداشتی خارج نکردند. دو روز قبل از آزادي، بازداشت‌شده‌ها به اوين منتقل مي‌شوند و فردی که بينايی خود را از دست داده بود، در اتوبوسی که به سمت اوين در حرکت بود، بر روی پای يکی ديگر از بازداشت شدگان جان مي‌سپارد. از ديگر شکنجه‌ها در کهريزک آن است که بدن‌ها را خيس مي‌کنند و بعد با شلنگ و سيم، بازداشت‌شده‌ها را کتک مي‌زنند تا درد تا عمق جان آنها نفوذ کند.

بازداشتگاه 59 سپاه
اين بازداشتگاه در زير زمين های پادگان عشرت آباد واقع شده است. اين بازداشتگاه آنقدر فاقد امکانات و قرنطينه شده است که فقط افراد شاغل و دارای اختيارات و مدارج عاليرتبه در امور آن دخالت کرده و اجازه بازديد از آنجا را دارند. در موردی خاص حتی رئيس دادگستری کل استان تهران "عليزاده" در سال 84 آنرا در ليست بازداشتگاه های امنيتی فوق سری قرار داد که حتی به خود او اجازه بازديد از اين بازداشتگاه را نداده بودند.

اين بازداشتگاه تحت اختيار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران اداره می شود و تمام جرائم خاص رخ داده از جمله اتهامات امنيتی و جاسوسی واقع شده در سپاه پاسداران در آن رسيدگی و تکميل پرونده می شود.

امکانات ملاقات به صورت تعريف شده و آئين نامه ای برای متهمين بازداشتی وجود ندارد. تمام سلولهای متهمين انفرادی است و چند اتاق عمومی زير 10 نفر نيز در اين بازداشتگاه وجود دارد. در آنجا از بهداشت و غذا و نور کافی و مطلوب خبری نيست .از تماس تلفنی نيز خبری نيست، مگر در حضور بازجو و کارشناس پرونده و با اجازه آنها. اين بازداشتگاه به مانند ساير بازداشتگاههای امنيتی با سيستم تعريف شده خود با متهمين برخورد می کند که برخورد شديد و خشن و عدم مراعات حقوق انسانی و نگه داشتن در بی خبری مطلق يکی از کوچکترين انواع برخوردهاست. در اين مجموعه که البته با امکانات ويژه ای که در بخش بازجويی و شکنجه و انفراديهای خاص دارد گنجايش حدود 300 نفر را داراست.

می توان گفت بازداشتگاه 59 سپاه يکی از سری ترين و مهمترين بازداشتگاههای جرائم امنيتی و جاسوسی سرتاسر کشور است که حتی در مواردی بازداشتی های آن تا مدتها بدون کوچکترين اطلاعی در آن نگهداری و شکنجه و بازجويی و يا حتی معدوم می شوند که همه اين اعمال تحت نظارت مستقيم نهاد اطلاعات سپاه پاسداران ساماندهی و انجام می شود. در اين بازداشتگاه نيز اعلام آمار رسمی افراد و اسامی آنان مرسوم نيست و همه چيز و همه کس از متهم تا مامور بازداشتگاه با شماره گذاری فراخوانده می شوند و همه جا و همه لحظه متهم با چشم بند تردد می کند و مطلقا تا زمان آزادی و يا انتقال کسی را نمی بيند و کسی هم جز بازجو و بازرسين بازداشتگاه به سراغش نمی آيند.

اين بازداشتگاه دارای دو بند انفرادی با سلولهايی به ابعاد ۲�۱/۵ متر و يک بند عمومی است. زندانيان جز داخل سلول انفرادی چشم بند دارند و برای انتقال آنان به خارج زندان از آمبولانس استفاده مي‌شود. پس از آغاز فعاليت دستگاه اطلاعات موازی وظيفه برخورد شديد با دانشجويان و نيروهای ملی مذهبی را بر عهده گرفت، اطلاعات بيشتری پيرامون فعاليت اين زندان غيرقانونی منتشر شد. نهايتااعلام شده ‌است که اين بازداشتگاه، که از مهم‌ترين بازداشتگاه‌های خارج از نظارت سازمان زندان‌ها بوده‌است، به زندان اوين (بازداشتگاه امنيتی سپاه پاسداران) منتقل شده‌است. اعتراضات دانشجويانی که پس از واقعه ۱۸ تير دستگير شدند و شکايت به کميسيون اصل نود مجلس ششم و تلاش نمايندگان جنبش دانشجويی در مجلس ششم از جمله علی اکبر موسوی خوئينی و الهه کولايی در تعطيلی اين بازداشتگاه موثر بود. پس از زندان توحيد، اين بازداشتگاه بزرگترين زندان غير قانونی ايران بود.

بازداشتگاه نبوت

بازداشتگاه نبوت واقع در خيابان سهروردی می باشد و اداره آن مشترکا در اختيار وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است که بر خلاف اکثر بازداشتگاههای امنيتی که در زير زمينها واقع شده اند اين بازداشتگاه با دارا بودن راه ارتباطی مستقل و بدون مزاحمت در بالای يک مجتمع تجاری و به حالت استتار شده ای قرار دارد که حالت يک خانه امن و بازداشتگاه فوق سری را دارد که دارای گنجايش بسيار کمی می باشد و بازداشتی های خاص به آنجا منتقل می شوند که بنا به شرايط جائز نيست به مکانهای معلوم و شناخته شده منتقل شوند.

می توان گفت علی رغم نظارت وزارت اطلاعات بر اين بازداشتگاه ولی عموميت نيروهای عملياتی و اجرايی و بازجويی را نيروهای حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران انجام می دهند. البته از اين مکان به عنوان بازداشتگاه و مکان امن موقت برای برخی بازجويی ها و بازداشت ها و يا نقطه کور در بين بازداشتگاه از نظر رخنه و نشت اطلاعاتی محسوب مي‌شود. کل چنين مجموعه کوچکی از چند انفرادی و يک اتاق بازجويی تجاوز نمی کند و افرادی در حد انگشت شمار در آن نگهداری می شوند که پس از تحقيقات و بازجوئی های محرمانه به مراکز امن اصلی در بازداشتگاه های بزرگتر منتقل می شوند. در اين مکان از ثبت رايانه ای و نقل و انتقال اطلاعات در مورد شخص بازداشتی و ملاقات و يا ارجاع به مرجع قضايی خبری نيست و اکثر متهمين آنرا متهمين جرائم امنيتی و سياسی سپاه پاسداران تشکيل می دهند.

عشرت آباد

اين بازداشتگاه نيز در داخل قرارگاه مبارزه با مواد مخدر عشرت آباد واقع شده که گنجايش آن چيزی حدود 250 الی 350 نفر است. دارای 3 سالن می باشد که در هر سالن 15 ع انفرادی به ابعاد 5/1-2 متر وجود دارد که در هر انفرادی به زور 5 نفر نگهداری می شوند.متهمين بازداشتی ريز و درشت مرتبط با مواد مخدر سرتاسر تهران را به اين بازداشتگاه منتقل می کنند. در قسمت درب ورودی تمام وسايل افراد را تحويل و در کيسه های انفرادی برزنتی قرار مي‌دهند. متهمين برای اينکه بتوانند پول خرج کنند اجازه بردن تمام پول خود را به بازداشتگاه دارند.

ميانگين مدت اقامت افراد تا زمان انتقال به دادگاه و يا زندان 3 الی 7 روز است البته در موارد خاصی متهمين جرم سنگين و قدرتمند را برای شناسايی رابطينشان و تحت شکنجه و بازجويی قرار دادن ماهها نيز می توانند نگه دارند. بازداشتگاه و تشکيلات عشرت آباد زير نظر اداره مبارزه با مواد مخدر نيروی انتظامی است که يکی از مشهورترين مکانها برای بازجوييهای فنی از متهمين مواد مخدر است. شدت عمل و ضرب وشتم در مورد اينگونه متهمين که با مواد مخدر سر و کار دارند در اکثر نهادهای انتظامی بسيار ضعيف و به ندرت است و اکثرا با آنها برخورد فيزيکی خاص و بسيار شديدی مثل اداره آگاهی و اطلاعات انجام نمی شود ولی بازداشتگاه مرکزی مواد مخدر عشرت آباد تنها جاييست که تا مرحله شکستن دست و پا و فک و دنده های متهمين پيش می روند و مجاز به بهره مندی از اجازه همه نوع شکنجه تا سر حد مرگ، در مورد متهمين مواد مخدری است. از بهداشت وملحفه و غذا برای بازداشتيها خبری نيست مگر پس مانده ها و ضايعات غذای سربازان و کارکنان اداره مبارزه با مواد مخدر که به صورت فله ای پخش و توزيع می شود.

مقوله استحمام و حمام به طور مطلق در اين بازداشتگاه وجود ندارد. حتی اگر فرد بازداشتی ماهها در آنجا باشد و گال بگيرد و يا شپش از سر و کول آن بالا برود. در انفراديها چيزی به نام نور و پنجره و تهويه وجود ندارد.در روز فقط 3 بار اجازه استفاده از دستشويی وجود دارد و درها هميشه بسته است و بازداشتی ها به صورت کتابی کنار هم می خوابند. سالهاست که شستن و تعويض موکت و پتوهای سلولها به فراموشی سپرده شده و اکثرا به استفراغ معتادان و ادرار و مدفوع آنانی که خود را نمی توانند نگه دارند آلوده است. سربازان هر نخ سيگار را به بازداشتی ها ما بين 5 الی 10 هزار تومان می فروشند. از بهداری و دارو و امکانات پزشکی خبری نيست مگر اينکه فرد در حال مرگ باشد که اين واقعه در بازداشتگاه مواد مخدر بسيار رخ می دهد که فرد بر اثر تشنج های پی در پی و عدم رسيدگی و اعزام به بيمارستان دچار ايست قلبی و مرگ می شود که در نهايت با صورت جلسه های ساختگی و نبود شاهد در امر عدم رسيدگی به موقع به وضعيت متهم و بازداشتی متوفي، پرونده بی سرو صدا به نفع متوليان بازداشتگاه و اداره مبارزه با مواد مخدر بسته مي‌شود.

البته در مواردی نيز پرونده بازداشتی فوت شده ای را که بر اثر ضرب و شتم و خفگی در زير دست و پای مامورين بازجويی جان داده با پرونده سازی عدم رسيدن مواد مخدر و يا سنگ کوب و ايست قلبی با صورت جلسه های ساختگی بدون هيچگونه اعتراضی می بندند و دست های پنهان هميشه حامی جنايات آشکار و پنهان آنهاست که اين حمايت های ضد انسانی و ناقض حقوق بشر چنان اختياراتی به متوليان بازداشتگاهها می دهد که هر آنچه می خواهند در دخمه ها انجام دهند و صدای کسی به جايی نمی رسد که يکی از اين مجموعه ها بازداشتگاه تحت اختيار نيروی انتظامي، اداره و بازداشتگاه مبارزه با مواد مخدر عشرت آباد است.

شايد به راحتی بتوان گفت که هيچ مرجع انتظامی و نظامی و امنيتی به اندازه اداره مبارزه با مواد مخدر با قشر دختران و زنان بازداشتی سروکار نداشته باشد که بنا به گفته ها و شنيده ها مدعيات مامورين و شاهدين مرتبط با اين بازداشتگاه همه گونه اذيت و آزار و تعرض و نقض حقوق شهروندی و برخورد ناشايست و تحقير آميز توام با سوء استفاده از اين زنان و دختران بازداشتی در حريم بازداشتگاه انجام می شود که البته در موارد نادر زنان و دخترانی که به آنان تجاوز نمی شود بايد گفت نوع برخورد و تفتيشها و بازجوئيهای پشت دربهای بسته از طريق مامورين مرد و ضرب و شتم آنها از جهت اخذ اقرار و اعتراف در مورد اتهاماتشان و يا اتهامات مردان منتسب به آنان مثل پدر و برادر و يا همسر دست کمی از تجاوز و تعرض و اذيت و آزار در پرتو قانون ندارد و مامورين بازداشتگاه عشرت آباد چون يقين دارند که قشر متهمين بازداشتی در اين مجموعه آنقدر آسيب پذير هستند که کسی به فرياد آنها نمی رسند پس در مورد چه متهم زن و چه متهم مرد هر انچه که ناقض حقوق بشر و ضد انسانی است را در مورد آنها بدون ترس و واهمه اعمال می کنند. خصوصا پرونده سازی و تجاوز به نواميس بازداشتی مردم در سلولها که اکثرا دسته جمعی اتفاق می افتد و خيلی ها در جريان هستند و پای ثابت اين تجاوزات اند و اجازه افشاء و برخورد با آنرا نمی دهند و از عاملين اين جنايتها و تجاوزات به صورت مستقيم و يا غير مستقيم حمايت می کنند.

بازداشتگاه سئول معروف به ابوغريب

اين بازداشتگاه در تهران مابين افرادی که درآن نگهداری شده اند و به زندانها منتقل و يا آزاد شده اند به بازداشتگاه ابوغريب معروف شده و تحت اختيار حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی اداره می شود و در خيابان سئول و داخل شهرک مسکونی فاطميه واقع شده که لابه لای واحدهای مسکونی گم و استتار گرديده و چند بلوک و زير زمين از اين مجتمع مسکونی به عنوان بازداشتگاه در اختيار آنهاست.

در اين بازداشتگاه اکثرا جرائم خاص واقع شده در بين نيروهای انتظامی را رسيدگی می کنند و متهمين را در جهت تکميل پرونده و بازجويی و اعمال شکنجه های خاص در آن نگهداری می کنند که البته به غير از مجموع متهمين نيروی انتظامی در طی عمليات ارتقاء امنيت اجتماعی تعدادی از متهمين اين عمليات را برای دست و پا شکستن و شکنجه دادن و اقرار گرفتن به اين بازداشتگاه انتقال دادند که اکثر آنها را در کمتر از 1 هفته از آنجا به کمپ- سوله- کهريزک انتقال دادند. تمام سلولهای اين بازداشتگاه بدون استثناء انفرادی می باشد و فنی ترين و وحشتناکترين بازجوئيها چه از متهمين نظامی نيروی انتظامی و يا افراد خاص بازداشتی در آن توسط حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی تا حد دست و پا شکستن و مرگ انجام می شود.

همانگونه که اکثر نهادهای نظامی بازداشتگاههای خاص و مخفی خود را برای اعمال شکنجه دارند و در آنها هيچگونه محدوديتی در نوع برخورد با متهمين بازداشتی نيست اين بازداشتگاه نيز مرکز جولان نيروهای حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی است که در آن نه متهم بازداشتی ماهيتا ثبت و درج و بعهده گيری می شود و نه کسی در مورد جان و مال و خانواده و نقض حقوق آنان نگران است و تنها نگرانی در بازداشتگاه ابوغريب اين است که کارشناسان و بازجوها نتوانند هر آنچه که می خواهند به عنوان سند و مدرک و اقرار صريح از متهم تحت بازداشت بگيرند و اينکه نتوانسته باشند متهم بازداشتی را به حد اعلا شکنجه نمايند و رعب و وحشت در دل او ايجاد کنند.

66 سپاه پاسداران

اين بازداشتگاه خاص متعلق به سپاه پاسداران که به 66 سپاه معروف است در اتوبان افسريه محدوده بلوار هجرت پشت پادگان علامه طباطبائی قرار دارد و دارای سلولهای انفرادی متعدد و حتی بند عمومی است و در آن متهمين مختص سپاه پاسداران که مرتکب جرم شده اند و يا متهم هستند را نگهداری می کنند. در همين بازداشتگاه بود مدت زمانی مصطفی کاظمی و مهرداد عاليخانی نگهداری می شدند و آيت الله ميلانی رهبر مذهبی گروه مهدويت نيز در آن فوت نمود.

اين بازداشتگاه دارای اکيپ های عملياتی زبده و کارآمدی در جهت پيگيری اتهامات و جرائم امنيتی در بين نيروهای سپاه است که بازجوها و کارشناسان آن با اختيارات نامحدود در مورد متهمين بازداشتی عمل می کنند و از نظر فيزيکی و نوع رفتار و نوع متهمين و ضعيت ويژه ای بر اين بازداشتگاه حاکم است و فشارها و تهديدات کمتری نسبت به بازداشتی ها اعمال می شود و نوعی بازداشتگاه در جهت ايجاد سازش و بهره برداری و بازيافت در مورد متهمين را دارد که نه کشتن متهمين آن جايز است و نه دور انداختنشان. پس در اين بازداشتگاه کارهای تخصصی در امور بازجويی و نوع برخورد با متهمين انجام می شود و بنا به دانسته ها امکانات محدودی و در حد کفايتی کمی کمتر از زندان در آن در نظر گرفته شده و تا حدودی با نظر موافق کارشناسان و بازجوها متهمين می توانند با نظارت کامل از تلفن و ملاقات بهرهمند باشند و گويا تعدادی از متهمين قتلهای زنجيره ای که احتمال سوءقصد به جانشان را در ساير زندانها و بازداشتگاهها می دادند بی سرو صدا در اين بازداشتگاه نگهداری می شوند. گنجايش اين مجموعه کمتر از 150 نفر است که البته به مانند تمام بازداشتگاههای خاص که در حال توسعه هستند اين بازداشتگاه نيز در حال توسعه و افزودن به ظرفيت و امکانات خود است. از مقوله شکنجه و بر خوردهای غير فنی با توجه به نوع متهمين در اين بازداشتگاه کمتر استفاده می شود.

از اين بازداشتگاه تحت عنوان بازداشتگاه افسريه (قصر فيروزه) نيز ياد مي‌شود و يکی از اماکنی بود که از سوی سپاه برای نگهداری معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری دهم به کار گرفته شد. بنابر گزارش‌ها برخی از سران اصلاحات از جمله سعيد حجاريان و تاج زاده مدتی در اين بازداشتگاه نگه داری شده‌اند.

بازداشتگاه قمر وزارت

اين بازداشتگاه که در خيابان دبستان محدوده بين رسالت و سيد خندان واقع شده است و نزديک وزارت دفاع و در کوچه پشتی بيمارستان قمر بنی هاشم است، تحت مديريت وزارت اطلاعات قرار دارد و اداره می شود. از اين بازداشتگاه توسط درب کوچکی که در انتهای کوچه واقع شده است استفاده می شود که هيچ نام و نشانی بر روی آن حک نشده است.اين بازداشتگاه 2 طبقه می باشد و دارای حياط و 4 اتاق مصاحبه و بازجويی و 8 سلول انفرادی که 6 سلول در طبقه بالا و 2 سلول در طبقه هم کف می باشد که تمام سلولها در طبقه بالا و پائين به گونه ای طراحی شده که همه دور يک محيط دايره ای قرار گرفته اند.

اين مکان برای بازجوئيها وتحقيقات مقدماتی کارشناسان و بازجوهای وزارت اطلاعات به دور از تنش و در تير رس قرار گرفتن است که اکثرا پرونده های خاص فعالان و مبارزان سياسی را به همراه متهمانش رسيدگی می کنند و اکثرا افراد منتقل شده به اين بازداشتگاه مدت زمان زيادی را در آن سپری نمی کنند و از امکانات محدودی نسبت به بازداشتگاههای رسمی برخوردارند و همان قوانين هفته ای 1 الی 2 بار استحمام و 3 تا 5 نوبت استفاده از دستشوئی پيروی می کنند و متهمين در آن ثبت و يا اعلام بعهده گيری نمی شوند و با فضای خارج ارتباط متهمين قطع است و تمام مراحل تحقيقات و بازجويی با چشم بند سپری می شود و اعطاء هر امتيازی به غير از ملاقات که شديدا بهره مندی از آن ناممکن است در اختيار کارشناس پرونده می باشد که تمام خواسته های متهم در قبال نوع عملکرد و بازجويی ها تعيين و اجابت می شود که در اين بين به هيچ عنوان آدرس محل نگهداری متهمين بازداشتگاه قمر در اختيار خانواده ها قرار نمی گيرد و حتی اگر اطلاعاتی در مورد نگهداری و يا بازداشت فرد توسط مامورين وزارت اطلاعات به بستگان بازداشتی ارائه شود اما محل بازداشتگاههايی مثل قمر در اختيار هيچ کس قرار نمی گيرد.

بازداشتگاه منفی چهار وزارت کشور

بر اساس گزارش‌های موجود در تاريخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، يکی از خبرنگاران خارجي، در حال مصاحبه با مردم در خيابان‌های نزديک ساختمان وزارت کشور دستگير و پس از انتقال به زير زمين وزارت کشور، تعدادی از مردم بازداشت‌ شده را در آنجا ديده ‌است.

همچنين در جريان حمله به کوی دانشگاه تهران (۲۵ خرداد ۱۳۸۸)، شماری از دانشجويان آزاد شده کوی دانشگاه تهران اعلام کردند بامداد دوشنبه ۲۵ خرداد، بيش از ۵۰ دانشجو توسط افراد لباس شخصی که به انواع سلاح‌های سرد و گرم مجهز بودند، بازداشت و به زيرزمين ساختمان وزارت کشور منتقل شده بودند. اين دانشجويان که برخی از آن‌ها در جريان حمله به کوی دانشگاه زخمی شده بودند، ساعت‌ها در زير زمين وزارت کشور مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

سوله پاسارگاد

سوله پاسارگاد، واقع در نزديکی پاسگاه نعمت آباد (حوالی تهران، ابتدای جاده ساوه) يکی ديگر از بازداشتگاه‌های غيرقانونی اطلاعات موازی ايران است. نام اين بازداشتگاه پس از اعتراضات انتخابات رياست جمهوری دهم مطرح شد. تعدادی از بازداشت‌شدگان اظهار داشتند که در اين سوله‌ها، آنها را عريان نگهداری شده و در معترض تهديد به آزار جنسی قرار داشته‌اند. اين مکان پيش از اين کارخانه اسلحه سازی متعلق به وزارت دفاع بوده‌است.
29 شهریور 1388

تهدید دانشجویان معترض کوی از سوی مسئولان دانشگاه





















مدیریت دانشگاه تهران ،دانشجويان آزادی خواهی را که شب ها شعارهای اعتراض آمیز سر دهند و یا در تجمعات ضد حکومتی شرکت کنند , مجازات می کند.
پس از آنکه تمهيدات مسئولان کوی برای آرام نگه داشتن دانشجویان پس از بازگشت به دانشگاه عملا بی نتیجه ماند و دانشجویان هر شب در اعتراض به نظام دیکتاتوري و دولت کودتا شعارهاي اعتراض آمیزسر می دهند و در تجمعات ضد حکومتی شرکت می كنند،دست اندرکاران دولت کودتا در دانشگاه تصمیم به مقابله با دانشجویان معترض گرفته اند.
چند روز پیش در تمام خوابگاههای کوی اطلاعيه ای از سوی حوزه معاونت دانشجویی ،فرهنگی دانشگاه تهران توزیع گردید مبني بر اینکه از این پس هر کدام از دانشجویان در اعتراضات شبانه و تجمعات ضد حکومتی شرکت کند , از سوی دانشگاه مورد مجازات و برخورد قرار خواهند گرفت .
در این اطلاعیه آمده است برگزاري هر گونه تجمع اعتراض آمیز ممنوع می باشد و با متخلفان برخورد می شود.
البته دانشجویان عملا با ناديده گرفتن این تهدیدات به اعتراضات شبانه خود ادامه می دهند.

The Most Important Clips from Friday 18 sep!!


























































">


">



">


value="http://www.youtube.com/v/LblxPUs0IYw&hl=en&fs=1&color1=0x006699&color2=0x54abd6">">

Wednesday, September 16, 2009

اعلام مکان تجمعها و تظاهرات در روز قدس در سراسر کشور














مکانهاي هميشگي راهپيمايي روز قدس احتمالا در اين مکانها خواهد بود، بنا بدلايل هماهنگي و مسائل امنيتي اين مکان ها احتمالا با هماهنگي ياران محلي دقيق تر خواهد شد .
مکان هايي براي تظاهرات واعتراضات مردم آزاده در روزقدس در سراسر کشور:
تهران (ميدان وليعصر – ميدان ونک – ميدان سرو – پل گيشا – ميدان صادفيه – فلکه دوم تهرانپارس – ميدان هفت حوض – بازار دوم نازي آباد – ميدان خراسان ) …
شيراز : فلکه گاز ( بلوار ملاصدرا – فلکه نمازي ) ….
مشهد : فلکه تقي آباد ( بلوار سجاد ، پارک ملت) …
اصفهان : هتل پل (چهارراه نظر ) …
بندرعباس : مقابل مجتمع ستاره جنوب ( ميدان وليعصر)…
رشت : سبزه ميدان ( ميدان لاکاني – پارک شهر )…
بوشهر : ميدان امام ( خيابان مطهري)…
اراک : ميدان باغ ملي ( دروازه تهران)…
کرمانشاه : ميدان مصدق ( چهارراه جوانشير)…
قم : ميدان سعيدي ( ميدان مطهري)…
قزوين : ميدان عارف قزويني (ميدان آزادي)…
اردبيل : ميدان آزادي (چهارراه امام)…
همدان : ميدان بوعلي (ميدان امام)…
ايلام : ميدان امام (چهارراه جمهوري)…
کرمان : ميدان آرادي (ميدان باغ ملي)…
خرم آباد : ميدان آزادي ( پارک شريعتي)…
سنندج : ميدان اقبال ( پارک استقلال)…
بيرجند : ميدان دوم رحيم آباد ( ميدان اول)…
بجنورد : روبروي مجتمع ارم (چهارراه مخابرات)…
ساري : پارک شهرداري(سبزه ميدان )…
سمنان : ميدان معلم (ميدان مطهري)…
ياسوج : ميدان هفت تير ( پارک چمران)…
زاهدان : پاساژ قائم ( ميدان آزادي)…
زنجان : سبزه ميدان (حسينيه اعظم)…
شهرکرد : ميدان فردوسي ( چهارراه بازار) گرگان : خيابان شاليکوبي ( بلوار ناهارخوران )…
اهواز : فلکه سوم کيانپارس ( زيتون کارمندي – چهارراه نادري)…
اروميه : خيابان خيام ( ميدان مرکزي )…
يزد : پارک آزادگان ( ميدان اطلسي )…
تبريز : ميدان وليعصر ( ميدان دانشسرا –ميدان قونقا ) …/سرتاسرخيابان خميني ازفلكه دانشگاه درآبرسان تا ميدان ساعت
بوشهر: خيابان امام خميني - از بسيج مرکزي تا جايگاه نماز.. کنار سينما بهمن





















مصاحبه با مادر يكي از بازدشت شدگان در مقابل دادگاه انقلاب

روز سه شنبه 24 شهریور تعدادی از خانواده زندانیان دستگیر شده همانند روزهای گذشته در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کرده و خواستار آزادی عزیزان خود یا حداقل رسیدگی به وضعیت آنان شدند. این خانواده ها که تعدادی از آنان در داخل دادگاه و تعدادی دیگر در بیرون ايستاده بودند با ناراحتی و خشم از عدم رسیدگی به وضعیت آنان خواستار پاسخگویی مسئولین بودند
ولی کسی به وضعیت آنان توجه نمی کرد.


مصاحبه خبرنگار
با مادر یکی از این بازداشت شدگان گفتگویی انجام داده و در مورد وضعیت فرزند وی از سوالاتی کرده كه در زير آمده است :
خبرنگار : مادر چه زماني فرزندتان را بازداشت کردند و کجا نگهداری میشود ؟
- پسر من که یاسر نام داره 26 ساله و شغل آزاد داره روز 30 خرداد در منزل خودمون بازداشت شد و موقع دستگیریش هم تمام خونه رو به هم ریختن و کامپیوتر و سی دی ها و حتی آلبوم عکس خانوادگی مون رو هم با خودشون بردن
بعد از حدود 20 روز که اصلا از وضعیت پسرم خبر نداشتم و هر جا می رفتیم جوابی بهمون نمی دادن خود پسرم زنگ زد و گفت تو اوین نگهداری میشه.
الانم که هر روز یا یه روز در میون میام در دادگاه انقلاب و با قاضی صحبت می کنم که حداقل یه قرار ملاقات حضوری بدید که پسرم رو ببینم ولی تا الان که موافقت نکردند.
خبرنگار: نگفتند جرم پسرتان چه بوده و چرا تا حالا آزادش نکردند؟
- جواب درستی نمی دن هر کدوم یه چیز می گن ، دادستان می گه پسرت از کسایی بوده که تو آتش زدن بانک ها و اتوبس ها شرکت داشته و اغتشاشات رو رهبری
می کرده ، در حالی که همه آشنایان و دوستان پسر من رو به آرومی می شناسن و هیچ موقع کار غیر قانونی انجام نداده ، تو تجمعات بعد از انتخابات شرکت می کرد ولی من هم خودم همراهش بودم و ما فقط به سرنوشت رای خودمون اعتراض داشتیم.
قاضی هم می گه پسرت با گروه های معارض نظام در ارتباط بوده و اعترافم کرده و جرمش سنگینه.
خبرنگار: چند بار تا حالا تلفنی با پسرتان صحبت کردید و وی از وضعیتش در زندان چه گفته است؟
- از موقعی که دستگیر شده سه بارحرف زديم , اونم چند دقیقه باهاش صحبت کردم که می گفت تو زندان انفرادی نگهداری میشه و می گفت حالش خوبه و نگران نشم ، اما می دونم که حال و وضعیت خوبی نداره و بار آخرم که پشت تلفن گریش گرفته بود.

U2 For freedom on the streets of Iran....

">

به من فکر کن

">

Saturday, September 12, 2009

طریقه درس خواندن در دانشگاه های ایران

طریقه درس خواندن در دانشگاه های ایران


ضعیفعالی

شروع ترم

یک هفته بعد از شروع ترم

دو هفته بعد از شروع ترم

قبل از میان ترم

در طول امتحان میان ترم

بعد از امتحان میان ترم

قبل از امتحان پایان ترم

اطلاع از برنامه پایان ترم

۷ روز قبل از پایان ترم

۶ روز قبل از پایان ترم

۵ روز قبل از پایان ترم

۴ روز قبل از پایان ترم

۲ روز قبل از پایان ترم

۱ روز قبل از پایان ترم

شب قبل از امتحان

۱ ساعت قبل از امتحان

در طول امتحان

هنگام خروج از سالن امتحان

بعد از امتحان

شعار اعتراضات شبانه دانشجویان کوی: مرگ بر خامنه ای قاتل






















دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه, جمعه شب 20 شهریور ماه به مانند گذشته همراه با مردم آزادی خواه تهران فریادهای ضد حکومتی سر دادند.
با شروع امتحانات معوقه تعداد دانشجویان به اندازه قبل از تعطیلات رسیده و همین امر موجب تشدید اعتراضات شبانه شده است به طوری که جمعه شب تعداد کسانی که به همرام مردم مناطق مجاور کوی بر ضد سردمداران حکومت دیکتاتوری شعار می دادند نسبت به شب های قبل قابل مقایسه نبود.
دانشجویان در شعارهای خود خامنه ای و رئیس جمهور منصوب او احمدی نژاد را به شدت مورد حمله قرار دادند و شعارهای تندی .علیه آنان سر دادند
دانشجویان شعارهایی مانند"مرگ بر خامنه ای قاتل"؛ " خوني که در رگ ماست هدیه به ملت ماست" و " دولت کودتا استعفا استعفا"سر می دادند.
اعتراضات شبانه دانشجويان از ساعت 22 تا 22:30 به مدت نیم ساعت ادامه داشت.

تفكيك دانشجويان رشته صنايع دانشكده فني تهران - جنوب





















دانشجويان رشته صنايع دانشكده فني تهران - جنوب منتقل شدند.
با آغاز سال تحصيلي جديد مسئولين دانشگاه ازاد اسلامي واحد تهران جنوب، دانشجويان رشته صنايع را از دانشكده فني منتقل كردند. دانشجويان رشته صنايع اين دانشكده از اين پس در دانشكده علوم انساني سابق تحصيل مي كنند كه اين امر موجي از نارضايتي را در ميان دانشجويان اين رشته و همچنين رشته هاي ديگر ايجاد كرده است. عده اي از دانشجويان رشته صنايع به خبرنگار آژانس ايران خبر دليل انتخاب اين دانشگاه را شرايط دانشكده فني عنوان كردند كه با اين جابه جايي عملا شرايط تفاوت خواهد كرد. عده اي ديگر از دانشجويان اين دانشگاه معتقدند كه مسئولين دانشكده قصد دارند از اين طريق به مقابله با اعتراضات صنفي و سياسي دانشجويان در سال تحصيلي جديد بپردازند و بتوانند كنترل اوضاع را بهتر در دست بگيرند. گفتني است اين نارضايتي در ميان بخشي از دانشجويان دانشكده علوم انساني تهران جنوب نيز وجود دارد. چرا كه آنها معتقدند مسئولين دانشگاه قصد دارند با انتقال اين دانشجويان به ساختماني واقع در بلوار كشاورز، عملا بهانه اي داشته باشند براي مقابله با فعاليتهاي سياسي و صنفي دانشجويان اين دانشكده. البته دانشجويان دانشكده فني تلاشهايي هم براي مقابله با تفكيك دانشجويان صنايع داشته اند كه تاثيري در اين روند نداشته است.

دانشجويان با شعار مرگ بر خامنه اي اعلام كردند كه دانشگاه علي رغم همه بگير و ببندها و حوادث كوي زنده است














دانشجويان با شعار مرگ بر خامنه اي اعلام كردند كه دانشگاه علي رغم همه بگير و ببندها و حوادث كوي زنده است

کوی دانشگاه تهران دیشب بعد از سخنرانی خامنه ای در نماز جمعه ی تهران شلوغ شد. دیشب ساعت 2100 در جلوی ساختمان رسولیان شمار ي از دانشجويان بر طبق روال شروع به شعار دادن عليه نظام كردند.
این بار تعدادشان زیاد بود , همچنین مردم محله امير آباد هم پرشورتر ازهميشه شعار های آنها را پاسخ می دادند.بعد از مدتی که تعداد دانشجویان زیاد شد ,آنها به سمت خوابگاه پزشکی حرکت کردند .وقتی که دوباره پایین آمدند , نزدیک به 800 نفر می شدند و به سمت درب اصلی حرکت کردند .شعار اصلی دیشب مرگ بر خامنه ای بود که به وضوح ازهمان ابتدا به گوش می رسید چه در میان دانشجویان و چه در میان مردم امیر آباد .........بعد از مدتی شعار دادن دانشجویان کم کم پراکنده شدند ,این یک اعلام بود !يكي از دانشجويان در اين رابطه گفت دانشگاه همچنان زنده است و تهدید های سپاه پاسداران و حمله به کوی هرگز باعث نمی شود که دانشجویان وظیفه ی خود را در قبال آزادی فراموش کنند .

یاران ما زندانند یا کشته در میدانند! بیانیهً "زندانیان سیاسی از بند رستهً ایران"

















نسل جوان برآمده از انقلاب ۵٧ در "بهار آزادی" تازه اولین رایحه و نسیم آزادی را تجربه میکرد که با کابوس فاشیسم مذهبی و ارتجاع قرون وسطایی مواجه گردید. حاکمیت غریبی که بر امواج توهّم و تحجّر و توحّش سوار شده بود و در بربریت و بیدادگری، بشریت معاصر هرگز نظیر آن را به خود ندیده بود.

نسل انقلاب با اینکه هنوز نهال جوانسال زندگی سیاسی-اجتماعی اش قوام و اقتدار نیافته بود، در مقابل این دیکتاتوری و در دفاع از آزادی ایستاد و طی مقاومت سالیان در مصاف با شحنگان پیر و جلادان جرّار و در زیر ضربات تبرداران، با قامتی زخمی و خون چکان تاب آورد فقط به امید فرا رسیدن دوباره بهار و رویش ناگزیر جوانه ها و پرک کشیدن جوجه ها در آشیانه ها...

قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧ فراز هولناکی بود از سلسله جنایات بی پایان جباران و تبرداران حاکم که با فتوی و فرمان خمینی تبهکار، برای پاک کردن صورت مسئله زندانیان سیاسی و "تمام کش" کردن نسل انقلاب بهمن و ریشه کن کردن نهال مقاومت انجام گرفت.

ارتکاب این جنایت سیاه از روز ۵ مرداد، با احضار اولین دسته از مجاهدین زندانی از بندهای زنان و مردان زندان اوین، توسط "کمیسیون مرگ" آغاز گردید و در طی حدود دو ماه در سراسر کشور، هزاران زن و مرد دربند و دلاور مجاهد خلق و صدها زندانی دگراندیش و چپگرا از بند مردان، در سکوت و سانسور مطلق خبری، به دار آویخته شدند.

علیرغم بسیاری گفته ها و شنیده ها از معدود بازماندگان این جنایت بیسابقه، هنوز بخش اعظمی از جزئیات و ابعاد این فاجعه ملی و تقریبآ تمامی اسناد این جنایت بزرگ علیه بشریت، مکنون و در تاریکخانه های رژیم مخفی و مدفون است و قطعآ تا روز فروافتادن پرده ها و سرنگونی رژیم ملاها ناگفته و نهان خواهند ماند.

البته ما، همه ما زندانیان سیاسی از بند رسته، همراه با همه مردم ایران، بسی رنج بردیم در این سال سی!
و حالا نسل جوان و جلودار امروز ایران، همان جوانه ها و جوجه های دیروز این میهن هستند که قد کشیده اند، پروبال گشوده اند، و این چنین بپاخاسته و با قیام پرشکوه و دلاورانه خود میروند تا رویای نیمه تمام سه نسل را با اتکا به تجربیات خونین مبارزاتی و دستاوردهای گرانبار نسلهای پیشین، و با برخورداری از آگاهی گسترده اجتماعی و دانش مدرن تکنولوژیک، در روند یک انقلاب ملی و دمکراتیک محقق کنند.

قدرمسلم اینست که با خیزش و خروش میلیونی دو ماه اخیر و در اولین مراحل قیام سراسری، این نسل، با غرور و غیرت آستانه یأس و ترس را پشت سر گذاشته و دیوار تسلیم و سکوت را در سطح و عمق جامعه فرو ریخته و لرزه بر پیکر حاکمیت ننگین ملایان انداخته است، و البته تا همین جا صدها شهید و هزاران مجروح و اسیر تقدیم آزادی کرده است.

انفجار اجتماعی و قیام دامنه دار و با دوام اخیر در شرایطی بروز میکند که رژیم شیاد و شرور آخوندی تصور میکرد با کشتار و جنایات بیسابقه دهه شصت و بخصوص قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧ و البته به ضرب تحریف و فریب و سانسور مستمر موفق شده است نسل جدید را بطور کامل از ارزشها و آرمانهای اصیل نسل انقلاب ۵٧ و همینطور میراث والای ملی و فرهنگی ایران زمین، منفک و دچار گسست برگشت ناپذیر کند.

حال آنکه همگام با جنبش عظیم مردم به جان آمده و در این فضای اعتلای اجتماعی و در روند پرشتاب تعمیق آگاهی های سیاسی مردم و ایزولاسیون رژیم، گسست و شکاف بین خلق و حاکمیت ضد خلقی هر چه بیشتر و عمیق تر میشود؛ جریانات و جنبشهای مترقی دانشجویی، کارگری، زنان، روشنفکران، معلمین ...همچون رودهایی شتابان به دریای خلق می پیوندند؛ کیفیتهای نوین انقلابی با سرعت خیره کننده ای، حفره و شکافهای کهنه درون خلقی را پر میکنند و ارزشهای ارتجاعی و طبقاتی از روابط و مناسبت اجتماعی پس زده میشوند؛ فواصل زمانی و سرفصلی درنوردیده میشوند و ٣٠ خرداد ٦٠ با ٣٠ خرداد ٨٨ پیوند میخورند؛ "خاوران" و دیگر گورستان های بی نام و نشان قربانیان کشتارهای سیاسی دهه شصت، "گلزار" و گلباران میشوند و زیارتگاه مادران داغدار و پدران عزادار و میعادگاه قلوب نسل جوانی میشوند که چه بسا در آن دوران سیاه هنوز چشم بر این جهان نگشوده بودند؛ آرمانهای ملاخور شده و آرزوهای برباد رفته انقلاب ضد سلطنتی، در مداری بالاتر بار دیگر در سرود و درود خلق بپاخاسته ایران فریاد میشوند؛ همه صداها یک "ندا" میشوند و مظلومیت یک نسل سوخته در چهره "ترانه" تصویر میشود...

از سوی دیگر، حاکمیت ننگین ولایت فقیه که در امواج خروش خلق، ناقوس مرگ و فنای تاریخی خود را می بیند با بیرحمانه ترین شیوه ها، جوانان دلیر و مردم شجاع میهنمان را در خیابانها و در ملاء عام سرکوب میکند و با چوب و چماق و باطوم و زنجیر وکارد و تبر و تیر، ترور میکند و به خاک و خون میکشد و همزمان با کثیف ترین و شنیع ترین روشها هموطنان و عزیزان دربندمان را در زندانها شکنجه و سلاخی میکند. افشای گوشه ای از جنایات ضدبشری و تجاوزات جنسی توسط پلیدترین مزدوران رژیم جهل و جنون، در حق پاک ترین و بی پروا ترین دختران و پسران ایران زمین که یادآور جنایات بیسابقه همین رژیم در دهه خونین شصت میباشد، چهره کریه این حاکمان فاسد و دین فروش و دنیا پرست را در پیشگاه مردم ایران و جهان، عریان و نمایان تر کرده است. بی تردید رفتار حیوانی و ضد انسانی با زندانیان دست بسته در کهریزک و اوین و دیگر شکنجه گاهها، میبایست به عنوان "جنایت علیه بشریت" مورد بازخواست و حسابرسی عاجل بین المللی قرار بگیرد.

ما، زندانیان سیاسی از بند رسته ایران، که مدتهای مدیدی از عمر خود را در زندانها و کشتارگاههای سیاسی رژیم حاکم بر ایران بسربرده ایم و شاهد پرپر شدن گلهای وجود بیشمار یاران خود در زیر شکنجه و یا در برابر جوخه های مرگ بوده ایم، یاد و خاطره قربانیان جنایت "قتل عام زندانیان سیاسی" در تابستان ٦٧ را که سرفرازانه بر فراز دارها شدند گرامی میداریم.

همچنین ضمن بزرگداشت شهدای والامقام "قیام" اخیر ایران و ادای احترام نسبت به تک تک آن عزیزان جانفشان، آرزوی سلامتی کامل برای تمامی مجروحین، و صبر و پایداری برای کلیه خانواده ها و هموطنان داغدار داریم.
جوانان دلیر و شکنجه شده و هتک حرمت شده و زندانیان سیاسی مقاوم در سراسر ایران، براستی افتخار نام ایران و ایرانی و حرمت کلمه آزادی هستند و ما همه آن دلاوران را، یاران همبند و همدرد خود و از عزیزترین خواهران و برادان و رفقای خود میدانیم. پس به سبک بچه های زندان، دستان آنان را به گرمی میفشاریم و در آغوششان میکشیم و با هم زمزمه میکنیم: "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم".


زندانیان سیاسی از بند رستهً ایران

رونوشت به: جوانان دلیر و خلق کبیر ایران

اسامی به ترتیب حروف الفبا:

امرالله ابراهیمی ناهید ابراری محسن ابودردا مصطفی احمدی
نسترن احمدی شاپور احمدی فاطمه اختری رضا اخوان
ابوالفضل اخباری احمد آسیابانی منوچهر اسحاقی محسن اسحاقی
مهدی اسحاقی کرامت اسماعیلی محمد اسماعیلی مهدی اسماعیلیان
حمید اشتری مسعود اشرف زهرا افشاری ربابه افراز
جهانگیر اقدامی صدیقه اکبری فرزین اکبری مصطفی الهیاریان
عطیه امامی همدم امامی مینا انتظاری محمد اندرزی
شکرالله باستی خندان بخشی لاله بخشی علیرضا برازجانی
محمد علی برزگرزاده محمد رضا برگ بیدی منصور باطنی جورج باغبانیان
مهدی بندار اکبر بندعلی رحیم بنکدار سعید بهشتی
سیمین بورچی همنشین بهار رامین بهجت اعظم پاشا
شهرنوش پارسی پور اصغر پهلوانلو ایران پرتوی حامد پیرا
شریف پیران شهپر تاجزاده محمد تقوایی اشرف ترک پور
بهرام تحریری فرید تهرانی محمدحسین توتونچیان مرتضی توتونچیان
اصغر جدی اعظم جمالزاده جواد جمشیدی رضا جُدیری
سهراب جوادیان محمد جوانمردی مهدی جواهری مصیب جلالی
مهدی جوادی امیرحسین جوکار معصومه جوشقانی یدالله جهانی
سهیلا چرخکار جعفر چهره نگار سارا حافظی صافی محمد حبیبی
امیر حسینی مصطفی حسینی ملیحه حسینی شاهین حسنی
اکرم حیدری فرخ حیدری جمال خشنود کمال خشنود
مسعود خواجه علی سیاوش خواجوی احد خوش باطن علی دروازه غاری
فریبا دشتی محسن درودیان محمود دلاوری مجتبی ربیعی
فرشته رحمتی زهرا رزّاز علیرضا رسایی داوود رضاپور
فیروز رضایی رضا روستا مهدی رضوی بهرام رضوانی
لعیا روشن حسن ریوندی محسن زادشیر محمد علی زمانی
بهزاد زمانیان مهوش زراعت پیشه فریدون ژورک محمود سالخورده
زهرا سادات معینی آرش سپهری سیامک سعیدپور میترا سعیدی سامانی
سعید سعیدی کامران سقا حمید سنانی بهروز سورن
حمید سیدحسین زاده تقی سیاح نژاد زری شایسته محمد شالباف
امیر شجاعی صادق شجاعی شهنام شرقی جواد شفایی
رضا شکری مریم شکوه عبدی منیژه شیری بهروز شهریاری
شهلا صافی ضمیر (مرجان) طیب صادقیان علیرضا صدیقی شهرام صفاپور
محمد صفا طیبه صفری علی صفری خسرو ضیایی
علی عبادی زینت عباسپور رضا عباسی اصغر عباسیان جزی
علی عبدالحسین پور عفت عبری حسین علیرضایی شکوفه علیرضایی
رحمان علی کرمی مرتضی عدیلی پور پوران عطاپور بهناز عطارزاده
احمدرضا عموزیدی جمشید غلامی غلامرضا فتح الهی فرخ فرخیار
فریبرز فرزان مهرداد فراهانی بتول فقاهتی ابوالفتح فروزنده جو
بهروز قربانی محمد قربانی مهناز قزلّو خدیجه کامیار
مهرداد کاووسی عبدالله کارگرنژاد مجید کاظم زاده مهناز کبرایی
امرالله کردستانی مهدی کرمانشاهی محمد کشاورز محمد کشفیان فرد
فلور گزی کریم گزی اصغر گلکار نژاد لعیا گوهری
ناصر گیویان یدی لرستانی زری لونی محسن لونی
محمد رضا ماسالی دارا مالکی راضیه متین زاده اردشیر محبیان فرد
ابراهیم محمد رحیمی سعید مجیدی اکبر مردادیان کریم مرادی
غلام مریدی رضا مشیری ایرج مصداقی وجیهه معینی
حجت مقدم حسن مقصودی سعید مقصودی احمد معلمی
هایده معتمد مرتضی مهاجر مرجان میرزاده آفرین طاهری
فریبرز ممتحن کاوه ملکی مجید موسوی رمضان موسوی
عباس نائبیان ماهرخ نامداری شیرین نریمانی شکوه نسب
ناهید نرگسی فاطمه نیکنام شایسته وطن دوست فریبا هادی خانلو
فریندخت هادی خانلو فرید هرماس محمد یونسی هایده یونسی

نامه سرگشاده یک دختر دانشجو به خامنه اي:تو با خون وضوی جنایت می گیری وقتی که ما مرثیه می خوانیم برای فرزندان در خاک خفته ی فریدون
















تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس ها
به داس سخن گفته ای؟
از کجا شروع کنم که ما را به آغاز این داستان ببرد؟
از دهه ی شصتی که تو رییس جمهورش بودی؟ ازقتل عام و تیرباران بگویم یا از اعدامهای گروهی هزاران دگرانديش، از گورهای دسته جمعی بی سنگ و بی گل، بی نام و نشان یا از خانواده هاشان که تمام آن سالها حقوقشان نادیده گرفته شد و دم نزدند که مبادا از دستشان بگیرید همان تکه زمینی را که باور داشتند عزیزشان را در بر دارد! که گرفتید و ویران کردید خاوران را، که حرمت مرده را هم نگاه نداشتید، اما ندانستید که خاوران قطعه ای زنده از پيکر زخم خورده ی تاريخ معاصر ماست که به ضرب بلدوزر نابود نمیشود. راستی یادت هست؟ تابستان ۶۷ را میگویم. حتما هست چون آنروزها هم فتوای جنون آمیز تو بود که اینچنین آذين تاريخی خونين و ننگين شد. آه! دهه ی شصت … میدانی خامنه ای! من هم متولد همان دهه هستم! یکی از نهالهایی که جای گورهای زیر و رو شده کاشتید.
هرچند در کارنامه ی پلیدت ترور میکونوس و آمیا هم هست و از خونخواری هیچ کم نگذاشته ای، اما بگذار کمی از ۷۸ بگویم! ۱۸ تیری که ماندگار شد در تاریخ مبارزات مردمی که خسته بود از شلاق استبداد و برای نخستین بار پس از ۲۰ سال زبان به اعتراض گشود و به خیابان آمد. اما باز هم کشتار و اینبار دانشجوهای میهنم
هی سید! میدانی که هنوز مدال شکنجه هایت بر تن نخبگان مملکت به یادگار مانده تا برگ دیگری بر تاریخ افتخارات خصمانه ات بیفزاید! خودت بگو از کجا دیگر بگویم که هر برگش درد است و ظلم. از غروبهای خونین اوین، از عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی که خون ایشان هم بر گردن تست یا از احمد باطبی و بهروز جاوید طهرانی، که بهترین سالهای عمرشان به گناهی ناکرده در زندانهای سیاه تو سوخت . راستی شعارهای تیر ماه ۷۸ را که یادت هست . “خامنه ای حیا کن سلطنتو رها کن” … صد رحمت به آنروزها! هنوز ته مانده حیایی بود که اشکی بریزی ولو تمساح … در این ده ساله شاگرد مکتب کدام بی آبرویی بودی که اینقدر وقیح شدی مرد! آه چه میگویم؟ تو خود استادی و اینروزها احمدی نژاد کنار دست تو دکترای وقاحت میدهد به رادانها و فیروز آبادیها

نمیدانم با تمام این احوال چه شد که باور کردیم ما هم دموکراسی شکسته بسته ای داریم و به این امید که مفسده حقیر ابلهانه از سرزمینمان رخت بربندد پای صندوقهای رای رفتیم. عجب روزهایی بود! روزهای سبز، روزهای زنده و دلخوشیهای ساده و زودگذر. تو شادی ما را برنتابیدی و ما شیادی تو رادر22 خرداد ۸۸! باز هم خون و اینبار ردپای تو عجب پررنگست.یادت هست قبلتر گفته بودم که چشمت را باز کن . ببین و بشنو پیش از آن که مجبور شوی با صدای لرزان بگویی صدای انقلاب مان را شنیدی . میدانی ! آنوقتها حتی به ذهنمان خطور نمیکرد ما کجا و انقلاب کجا! فقط رایمان را خواسته بودیم و به جستجوی اعتماد گم شده مان به خیابان آمدیم. آرام و بیصدا با دستهای برافراشته! اما باور کن خودت خواستی که بغض ما بشکند و سکوتمان فریاد شود و فریادمان خون
از این روزها هم برایت بگویم؟ شاید حافظه ی تو آنقدر ابله است که زود فراموش میکند و باز از فاصله ی شبی به صبح مبرا میشوی و با تقوا! اما نه مبرایی و نه با تقوا! مانده ای که چه؟ هیچکس ترا نمیخواهد! تنها شدی پيرمرد! ارتجاع مرگ تو نزدیک است. بترس از شعله های خشم مردم ستمکش و داغدیده ی کوچه خیابانهای شهر که دیر یا زود ترا خواهد سوزاند. بترس از سکوتی که پاسخش را با خون دادی! بترس از آن همه سیاهچال که پر شده است از بهترین فرزندان این آب و خاک! بترس از خاکی که تاب نمی آورد در آغوش کشیدن اینهمه جوانی و اینهمه زندگی را.بترس که ما بیشماریم! بیبن! ما همه سهرابیم، ما همه ندا و ترانه، همه فرزند کاوه ایم. غریو شبهنگاممان را بشنو و شهامتمان را بیبن که ستودنیت

“چنین نماندست و چنین نیز نخواهد ماند” از عظمت هخامنش تا ذلالت پهلوی، افتخار نادر و اقتدار جمشید. شاید عبرت گرفتی از جنگ ننگ آور خودخواهان تاریخ به قیمت شرف وناموس و وطن. اما نه! تو ضحاک تر از آنی که درس بگیری. تو با خون وضوی جنایت میگیری وقتی که ما مرثیه میخوانیم برای فرزندان در خاک خفته ی فریدون

گیرم تو راست میگویی و حق با تو است و ابلیس یارانت! ما خسیم و خاشاک، ما اغتشاشگریم. ما ندا را کشتیم و به دیدن چهره ی غرف در خونش چیزی به اسم وجدان نداشتیم که بیدار شود. ما مادر سهراب را داغدار کردیم و شرافتی نبود که تکانمان دهد. ما ایران را عزادار زیباترین فرزندان آفتاب کردیم و چون دلالان خون، مست از پیروزی سور عزای مردگان جوان را بر سفره نشستیم. ما اینروزها سلاحمان را به رخ مردم بی دفاع میکشیم. ما تیر میزنیم و باطوم و مهم نیست که درست پشت سرمان یکی را نقش بر زمین کرده باشیم و رد دلمه بسته ی خون باشد و فریاد و آه و ناله و بغض و کینه
باشد! تو راست میگویی! اما تو را به ایمانی که نداری و از ما هم گرفتی، تو را به شرافتی که ندیدیم داشته باشی، تو را به وجدان که آنهم برایت غریبه است، تو را به ناچیز آبروی تن ناقصت که از آن دم زدی و نداری، تو را به هر آنچه داری قسم! تو خودت باور میکنی؟؟

محمدعلي دادخواه وکيل، همچنان در بازداشت





















هفدهم شهريورماه برابر بود با شصتمين روز بازداشت محمدعلي دادخواه، وکيل پايه يک دادگستري. بر اساس مقررات جمهوري اسلامي، دوران بازداشت موقت اين حقوقدان پايان يافته و دادستان تهران موظف است پرونده او را تعيين تکليف کند.
عبدالفتاح سلطاني، وکيل محمدعلي دادخواه، در گفت‌وگو با راديوفردا از آخرين وضعيت پرونده او مي‌گويد:
عبدالفتاح سلطاني: امروز شصت و يکمين روز از بازداشت آقاي دادخواه است. اصولا مقام قضايي موظف است يا قرار بازداشت را فک کند يا تبديل به قرار سبک‌تري مانند قرار وثيقه يا کفالت کند. من تا اين لحظه اطلاع ندارم که چنين تصميمي گرفته شده باشد. متاسفانه در معاونت امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران به قانون توجهي نمي‌شود.
البته من شنيده‌ام که بازپرس پرونده - آقاي سبحاني - قرار مجرميت را صادر کرده و پرونده را براي معاونت امنيت - آقاي حسن زارع معروف به قاضي حداد- فرستاده است و ايشان اما چه تصميمي گرفته است؟ من اطلاعي ندارم. اما مي‌دانم آقاي دادخواه فعلا در بند عمومي زندان اوين به سر مي‌برد تا تکليفش معلوم شود.
چه اتهاماتي در قرار مجرميتي که عليه ايشان صادر شده ذکر شده است ؟
تا آنجايي که بنده اطلاع دارم ظاهرا نگهداري اسلحه غيرمجاز و نگهداري مواد مخدر و احتمالا يکي دو اتهام معمول و طبق روال ذکر شده است.
آيا دفتر ايشان با حضور خودشان بازرسي شده است؟ در حضور خود ايشان مواد مخدر و اسلحه از آن محل کشف شده است يا خير؟
البته در آن ايام من در زندان بودم. در تاريخ 17 تيرماه، حدود بيش از 12 مامور به محل دفتر ايشان مي‌ريزند. جالب توجه است که دفتر ايشان يک طبقه نيست. ايشان در جايي کار مي‌کند که با احتساب زيرزمين سه يا چهار طبقه است و وکلاي متعددي - قريب به 15 تا 20 نفر - در اين محل کار مي‌کنند. جالب اين جاست که در اين صحنه‌سازي وقتي وارد مي‌شوند، ايشان در حال نماز بوده‌اند. يک عده از مامورين به طبقه پايين و عده ديگري به طبقه بالا مي‌روند و در نهايت مي‌روند در اتاق يکي ديگر از وکلا، ظاهرا اسلحه و مواد مخدر مي‌گذارند و مدعي مي‌شوند که اين موارد را کشف کرده‌اند. آن هم نه در خود اتاق آقاي دادخواه. بلکه در اتاق يکي ديگر از وکلا.
بنا بر اين فرض اگر آن ادعا درست هم باشد بايد آن وکيل را بازداشت مي‌کردند. چون موارد ممنوعه در اتاق آقاي دادخواه کشف نشده است. در يک ساختمان ممکن است 50 وکيل کار کنند و هر کدام اتاقي داشته باشند. بنده خودم در جايي کار مي‌کنم که حداقل پنج يا شش وکيل کار مي‌کنند. اگر در اتاق يکي از همکاران من يک مورد مجرمانه پيدا شود طبيعي است که به من ربطي پيدا نمي‌کند.
آنها آن قدر عجولانه برخورد کردند که موارد ممنوعه را مي‌گذارند در اتاق يکي ديگر از وکلا و جالب توجه است که آقاي دادخواه را مي‌گيرند! خود آن وکيل مي‌گويد که اينجا دفتر من است. دفتر آقاي دادخواه نيست. ولي گفته‌اند ما کل اين ساختمان را مال آقاي دادخواه مي‌دانيم.
معلوم بود که اين سناريو از قبل برنامه‌ريزي شده بود. همه کساني که آقاي دادخواه را مي‌شناسند مي‌دانند که ايشان نه اهل اسلحه است و نه در تمام عمرش حتي يک سيگار کشيده است. مي‌خواستند به يک بهانه‌اي با ايشان برخورد کنند. اين صحنه‌سازي را کردند و ما واقعا از دادستان جديد تهران توقع داريم که با اين ماموريني که با اين شکل با آبرو و حيثيت مردم بازي مي‌کنند برخورد کند.
رويا کريمي
راديو فردا

اطلاعیه سازمان دانش آموختگان ایران :آیا عبدالله مومنی زنده است؟






















در پی ابراز نگرانی شدید خانواده عبدالله مومنی پس از گذشت 35 روز بی‌خبری مطلق از سلامتی وی، و انتشار برخی شایعات نگران کننده، سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) اطلاعیه‌ای را بدین شرح منتشر ساخت:
ملت شریف ایران؛
اینک که اثبات شده است در این ملک هیچ دادرسی بر سر کار نیست، ناچار از آنیم که دیگر بار از دردها و مصائب با شما بگوییم. قریب سه ماه از بازداشت آقایان احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی دبیرکل و سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران می‌گذرد و همچنان هیچ مرجعی حاضر به پاسخگویی در مورد اتهامات و حتی محل نگهداری آنان نبوده و همچنانکه پیش از این بیان داشتیم این اقدام چیزی جز یک گروگان‌گیری تمام عیار برای سرپوش نهادن بر کودتای 22 خرداد نیست.

امروز 35 روز است که از عبدالله مومنی هیچ اطلاعی در دست نیست. آخرین خبر از وی مربوط است به ملاقات همسر و دو فرزنداش با او در حیاط زندان اوین؛ همسر مومنی وضعیت وی را در آن ملاقات اینگونه توصیف کرده بود:‌ «همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است. آن کسی که دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت. هیچ چیزی از عبدالله نمانده است».
این آخرین اطلاعی است که از عبدالله مومنی، در دست است و پس از گذشت 35 روز اینکه حتی از یک تماس تلفنی وی نیز با خانواده دریغ شده به باور ما متاسفانه ممکن است ناشی از آن باشد که جان عبدالله مومنی به مخاطره افتاده باشد
تاسف آورتر آنکه آگاه شدیم پرونده آقایان عبدالله مومنی و احمد زیدآبادی در اختیار قاضی مسئول فجایع بازداشت‌گاه کهریزک است؛‌ فردی که نه تنها به رغم ادعای دروغگویان، به دلیل مشارکت در جنایاتی بی سابقه، از کار برکنار نشده است بلکه ناجوانمردانه‌تر از پیش به آزار خانواده‌های مظلوم و ستم‌کشیده زندانیان سیاسی می‌پردازد
از سوی دیگر شایعات هولناک و به شدت نگران کننده‌ای که در مورد سلامتی عبدالله مومنی منتشر شده، همسر او را وحشت زده و خواب را از دیدگان فرزندان بیگناه‌اش ربوده است، وضعیتی که دستکم با شنیدن صدای پدر برای چند لحظه می‌تواند تا حدی از شدت آن کاسته شود؛ خواسته‌ای کوچک که بیش از یک‌ماه است از آنان دریغ شده است.
همسر عبدالله مومنی معتقد است «حتما اتفاق ناگواری افتاده است که از عبدالله هیچ خبری نیست». او از همه می‌خواهد که «هر کاری» از دستشان بر می‌آید برای اطلاع از سرنوشت همسرش انجام دهند.

اکنون پرسش ما از هر نهاد یا شخصی که در این آدم ربایی‌ها نقشی دارد تنها یک جمله است! آیا عبدالله مومنی زنده است؟

سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) 19/6 /88