- آژانس ايران خبر - ۱۳۸۸/۹/۲۰
در آستانهي روز جهاني حقوق بشر هستيم و اگر به تقويمها نگاه کنيم ميبينيم حتي از همين اشارهي چند کلمهاي و تقويمي به اين روز هم دريغ شده است. امروز حتي کلمهي «حقوق بشر» غايب است و شايد به زباني بيپرواتر بشود آن را محذوف و ممنوع دانست. امروز، سخن گفتن از حقوق بشر جرم به حساب ميآيد، چرا که نقض آن به قانوني نانوشته تبديل شده و در چند ماه گذشته همه شاهد بودهايم که اين قانون نانوشته با تمام توان به اجرا گذاشته شده است.
در بهاري که گذشت ايرانيان به اميد ايجاد تغييري مثبت در وضع موجود و رسيدن به فضا و شرايطي بهتر پا پيش گذاشتند و صادقانه و جانانه تلاش کردند، اما گروه قليلي نه قدر اين صداقت را دانستند و نه تحملاش کردند و پاسخ اين نداي دوستانه را با ضرب چکمه دادند. روزي نماند که اخباري از نقض گستردهي حقوق بشر به گوش نرسد و زخم تازهاي بر جان شريف ايرانيان آزاديخواه وارد نشود. صاحبان قدرت در مسير تامين منافع و تثبيت موقعيت خود از هيچ خشونت و اهانتي فروگذار نکردند. اما ديگر زمان آن گذشته بود که سياهي چکمه بشود ابر اندوه و خشکي پاشنههاي آن ، دهانها را ببندد. بيصداقتي تحمل نشد و در اين اعتراض به دروغ ، ايرانيان از جان خود مايه گذاشتند. و البته جنبش زنان ايران هم در اين اعتراض به خشونت و دروغ ساکت ننشست و مانند گذشته همراه تمام ايرانيان و همگام با ديگر فعالان حقوق بشر فرياد اعتراض سر داد.
هر چند با آن رفتاري که صاحبان قدرت پيش گرفته بودند جاي هيچ تعجبي نبوده و نيست که تحمل اين اعتراض را هم نداشته باشند و تلاش کنند براي بستهتر کردن فضا و تنگتر کردن عرصه بر آزاديخواهان؛ پس نهتنها با چماق که با دروغهاي بيشتر پيش آمدند و هر تهمتي به زبانشان آمد را نثار آزاديخواهان کردند. فعالان حقوق بشر را وابسته به بيگانگان خواندند (و طنز زهرآگين ماجرا اينجاست که انگار به نظر آنان انسان بودن و احترام داشتن چيزيست براي غير ايرانيان و هر کس که دم از شرافت و آزادي بزند خودفروخته و وابسته به بيگانگان است؛ انگار انسان بودن و شريف بودن با وفاداري به وطن منافات دارد و انگار وطن يعني هر آنچه براي صاحبان قدرت سودي داشته باشد) دادگاههاي تلويزيوني بر پا کردند و آزاديخواهان را به جرم آزاديخواهي پاي ميز محاکمه کشاندند و در دادخواستهاي خود کينهي کهنه به فعالان حقوق بشر و جنبش زنان را هم مطرح کردند و به طرح تهمتها و تهديدهاي تازه پرداختند.
با تمام اين احوال اين بازيها براي ما تازگي نداشت. متاسفانه پيش از اين هم شاهد نقض حقوق بشر بودهايم. جنبش زنان ايران و فعالان حقوق بشر و آزاديخواهان ايراني پيش از اين هم ضرب چماق و تيغ تهمتها و تهديدهاي صاحبان مرتجع قدرت را چشيده بودند. اين ماجراها تجربهي تازهاي براي ايرانيان آگاه نبود و در نتيجه عقيم هم ماند.
آري بيشک درد زخمهاي عميقي که در اين چند ماهه بر جانمان وارد آمد، عزيزاني که از دست داديم و حرمتهايي که شکسته شد، بر جانمان مانده و خواهد ماند. از تماشاي اين سبعيت نگران شديم و بر خود لرزيديم از ديدن سقوط اينچنيني گروهي از انسانها... نگران شديم، اما نااميد؟ نه!
* امروز ما ميتوانستيم روز جهاني حقوق بشر را به جشن بنشينيم...
اما چنان تلخيها و زخمهايي به جانمان نشسته که لبخندي هم براي جشن باقي نگذاشته است. تن و ذهنمان مضروب داغها و و دردهاست، با اينحال اميدمان را از دست ندادهايم... اميدمان را از دست ندادهايم، خواستههامان مشخص است و خوب ميدانيم در راه رسيدن به آنچه آرمان ماست، بايد از موانع جانفرسايي گذر کنيم تا بسياري حقوق از کفرفته را باز به دست بياوريم. در اين راه درد و خستگي نميشناسيم و با هيچ رشوهاي و به هيچ بهانهاي هم از مسير منحرف نخواهيم شد. رو به سوي روزي داريم که در آن انسان برابر انسان باشد و بيشک آن روز را خواهيم ديد... حتي اگر نه با چشمهاي خودمان.
جمعي از فعالان جنبش زنان شيراز
منبع خبر : مدرسه فمينيستي
در آستانهي روز جهاني حقوق بشر هستيم و اگر به تقويمها نگاه کنيم ميبينيم حتي از همين اشارهي چند کلمهاي و تقويمي به اين روز هم دريغ شده است. امروز حتي کلمهي «حقوق بشر» غايب است و شايد به زباني بيپرواتر بشود آن را محذوف و ممنوع دانست. امروز، سخن گفتن از حقوق بشر جرم به حساب ميآيد، چرا که نقض آن به قانوني نانوشته تبديل شده و در چند ماه گذشته همه شاهد بودهايم که اين قانون نانوشته با تمام توان به اجرا گذاشته شده است.
در بهاري که گذشت ايرانيان به اميد ايجاد تغييري مثبت در وضع موجود و رسيدن به فضا و شرايطي بهتر پا پيش گذاشتند و صادقانه و جانانه تلاش کردند، اما گروه قليلي نه قدر اين صداقت را دانستند و نه تحملاش کردند و پاسخ اين نداي دوستانه را با ضرب چکمه دادند. روزي نماند که اخباري از نقض گستردهي حقوق بشر به گوش نرسد و زخم تازهاي بر جان شريف ايرانيان آزاديخواه وارد نشود. صاحبان قدرت در مسير تامين منافع و تثبيت موقعيت خود از هيچ خشونت و اهانتي فروگذار نکردند. اما ديگر زمان آن گذشته بود که سياهي چکمه بشود ابر اندوه و خشکي پاشنههاي آن ، دهانها را ببندد. بيصداقتي تحمل نشد و در اين اعتراض به دروغ ، ايرانيان از جان خود مايه گذاشتند. و البته جنبش زنان ايران هم در اين اعتراض به خشونت و دروغ ساکت ننشست و مانند گذشته همراه تمام ايرانيان و همگام با ديگر فعالان حقوق بشر فرياد اعتراض سر داد.
هر چند با آن رفتاري که صاحبان قدرت پيش گرفته بودند جاي هيچ تعجبي نبوده و نيست که تحمل اين اعتراض را هم نداشته باشند و تلاش کنند براي بستهتر کردن فضا و تنگتر کردن عرصه بر آزاديخواهان؛ پس نهتنها با چماق که با دروغهاي بيشتر پيش آمدند و هر تهمتي به زبانشان آمد را نثار آزاديخواهان کردند. فعالان حقوق بشر را وابسته به بيگانگان خواندند (و طنز زهرآگين ماجرا اينجاست که انگار به نظر آنان انسان بودن و احترام داشتن چيزيست براي غير ايرانيان و هر کس که دم از شرافت و آزادي بزند خودفروخته و وابسته به بيگانگان است؛ انگار انسان بودن و شريف بودن با وفاداري به وطن منافات دارد و انگار وطن يعني هر آنچه براي صاحبان قدرت سودي داشته باشد) دادگاههاي تلويزيوني بر پا کردند و آزاديخواهان را به جرم آزاديخواهي پاي ميز محاکمه کشاندند و در دادخواستهاي خود کينهي کهنه به فعالان حقوق بشر و جنبش زنان را هم مطرح کردند و به طرح تهمتها و تهديدهاي تازه پرداختند.
با تمام اين احوال اين بازيها براي ما تازگي نداشت. متاسفانه پيش از اين هم شاهد نقض حقوق بشر بودهايم. جنبش زنان ايران و فعالان حقوق بشر و آزاديخواهان ايراني پيش از اين هم ضرب چماق و تيغ تهمتها و تهديدهاي صاحبان مرتجع قدرت را چشيده بودند. اين ماجراها تجربهي تازهاي براي ايرانيان آگاه نبود و در نتيجه عقيم هم ماند.
آري بيشک درد زخمهاي عميقي که در اين چند ماهه بر جانمان وارد آمد، عزيزاني که از دست داديم و حرمتهايي که شکسته شد، بر جانمان مانده و خواهد ماند. از تماشاي اين سبعيت نگران شديم و بر خود لرزيديم از ديدن سقوط اينچنيني گروهي از انسانها... نگران شديم، اما نااميد؟ نه!
* امروز ما ميتوانستيم روز جهاني حقوق بشر را به جشن بنشينيم...
اما چنان تلخيها و زخمهايي به جانمان نشسته که لبخندي هم براي جشن باقي نگذاشته است. تن و ذهنمان مضروب داغها و و دردهاست، با اينحال اميدمان را از دست ندادهايم... اميدمان را از دست ندادهايم، خواستههامان مشخص است و خوب ميدانيم در راه رسيدن به آنچه آرمان ماست، بايد از موانع جانفرسايي گذر کنيم تا بسياري حقوق از کفرفته را باز به دست بياوريم. در اين راه درد و خستگي نميشناسيم و با هيچ رشوهاي و به هيچ بهانهاي هم از مسير منحرف نخواهيم شد. رو به سوي روزي داريم که در آن انسان برابر انسان باشد و بيشک آن روز را خواهيم ديد... حتي اگر نه با چشمهاي خودمان.
جمعي از فعالان جنبش زنان شيراز
منبع خبر : مدرسه فمينيستي



No comments:
Post a Comment